داستان های جذاب و خواندنی | ||
|
وقتی کودکی هفت ساله بودم ، پدر بزرگم مرا به برکه ای در یک مزرعه برد و به من گفت : سنگی را به داخل آب بینداز و به دایره هایی که توسط این سنگ ایجاد شده نگاه کن . سپس از من خواست که خودم را به جای آن سنگ تصور کنم . او گفت : " تو می توانی تعداد زیادی از جلوه ها و نمود ها را در زندگیت خلق کنی اما امواجی که از این جلوه ها پدید می آید ، صلح و آرامش موجود در تمام مخلوقات تو را بر هم خواهد زد . به خاطر داشته باش که تو در برابر هر آنچه در دایره زندگیت قرار می دهی مسئولی و این دایره به نوبه خود با بسیاری از دایره های دیگر ارتباط خواهد داشت . نیازمند خواهی بود تا در مسیری زندگی کنی که اجازه دهد ، خوبی و منفعت ناشی از دایره ات ، صلح و آرامش را به دیگران منتقل کند . آن جلوه هایی که از عصبانیت و حسادت ناشی می شود ، همان احساسات را به دیگر دایره ها خواهد فرستاد . تو در برابر هر دوی آن ها مسئولی . " نظرات شما عزیزان:
سلام
کم پیدایییییییییییییی؟ دیه سر نمیزنی؟؟؟؟؟ حتما ی سر بهم بزن منتظرم برچسبها: |
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |